جامه چین دار: (میکشد از بس درازی گیسوت در پای دل زلف پر چینت کمر چینی است بر بالای دل)، (سید اشرف) توضیح بهار عجم و بنقل از او آنندراج نوشته که کمر چین مخصوص هند است و در ولایت (ایران) این را عیب دانند چرا که آنرا لولیان و رقاصان می پوشند، چینی که بکمر قبا دهند: (حاجی مراد... کمر چین قبای... خود را تکان داد)
جامه چین دار: (میکشد از بس درازی گیسوت در پای دل زلف پر چینت کمر چینی است بر بالای دل)، (سید اشرف) توضیح بهار عجم و بنقل از او آنندراج نوشته که کمر چین مخصوص هند است و در ولایت (ایران) این را عیب دانند چرا که آنرا لولیان و رقاصان می پوشند، چینی که بکمر قبا دهند: (حاجی مراد... کمر چین قبای... خود را تکان داد)
کم و زیاد: (زر چون بعیار آید کم بیش نگردد کم بیش شود زری کان باغش بار است)، (ناصر خسرو)، تقریبا در حدود قریب: (ز اول رفت خواهم چند گاهی درنگ من بود کم بیش ماهی)، (ویس ورامین)
کم و زیاد: (زر چون بعیار آید کم بیش نگردد کم بیش شود زری کان باغش بار است)، (ناصر خسرو)، تقریبا در حدود قریب: (ز اول رفت خواهم چند گاهی درنگ من بود کم بیش ماهی)، (ویس ورامین)